سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کسب درآمد

پنج شنبه 92/10/19

گزیده اشعار فریدون مشیری

گزیده اشعار فریدون مشیری

 

غروب

چو ماه از کام ظلمتها دمیدی.

جهانی عشق در من آفریدی.

دریغا با غروب نابهنگام,

مرا در کام ظلمت ها کشیدی...

 

 

ماه و سنگ

اگر ماه بودم , به هر جا که بودم ,

سراغ ترا از خدا میگرفتم .

و گر سنگ بودم , به هر جا که بودی ,

سر رهگذار تو , جا میگرفتم .


اگر ماه بودی به صد ناز , ــ شاید ــ

شبی بر لب بام من می نشستی .

و گر سنگ بودی , به هر جا که بودم ,

مرا می شکستی , مرا می شکستی !
 

 


جادوی سکوت

من سکوت خویش را گم کرده ام .

لاجرم در این هیاهو گم شدم .

من که خود افسانه میپرداختم ,

عاقبت افسانه مردم شدم !


ای سکوت ای مادر فریادها !

ساز جانم از تو پر آوازه بود .

تا در آغوش تو راهی داشتم ,

چون شراب کهنه شعرم تازه بود .


در پناهت برگ و بار من شکفت ,

تو مرا بردی به شهر یادها ,

من ندیدم خوشتر از جادوی تو ,

ای سکوت ای مادر فریادها .


گم شدم در این هیاهو گم شدم ,

تو کجایی تا بگیری داد من ؟

گر سکوت خویش را میداشتم ,

زندگی پر بود از فریاد من !





برچسب ها : اشعار و دلنوشته ها  ,
مطلب بعدی : یادگار امروز