سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کسب درآمد

پنج شنبه 92/11/17

حکایت زیبای پیر مرد تهی دست

حکایت زیبای پیر مرد تهی دست 
 

پیر مرد تهی دست، زندگی را در نهایت فقر و تنگدستی می گذراند و با سائلی برای زن و فرزندانش قوت و غذائی ناچیز فراهم می کرد. از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود، دهقان مقداری گندم در دامن لباس اش ریخت و پیرمرد گوشه های آن را به هم گره زد و در همان حالی که به خانه بر می گشت با پروردگار از مشکلات خود سخن می گفت و برای گشایش آنها فرج می طلبید و تکرار می کرد :

ادامه مطلب...




برچسب ها : داستان  ,
      

دوشنبه 92/11/14

داستان نصوح، مردی که در حمام زنانه کار می کرد!

داستان نصوح، مردی که در حمام زنانه کار می کرد !

نصوح مردى بود شبیه زنها ،صدایش نازک بود صورتش مو نداشت و اندامی زنانه داشت او مردی شهوتران بود با سواستفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار مى کرد و کسى از وضع او خبر نداشت او از این راه هم امرارمعاش می کرد هم ارضای شهوت.

گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار توبه اش را می شکست.
ادامه مطلب...




برچسب ها : داستان  ,
      

دوشنبه 92/11/7

داستانک قیمت تجربه

داستانک قیمت تجربه
 
مهندسی بود که در تعمیر دستگاه های مکانیکی استعداد و تبحر داشت. او پس از30 سال خدمت صادقانه با یاد و خاطری خوش باز نشسته شد. دو سال بعد، از طرف شرکت درباره رفع اشکال به ظاهر لاینحل یکی از دستگاه های چندین میلیون دلاری با اوتماس گرفتند. آنها هر کاری که از دستشان بر می آمد انجام داده بودند و هیچ کسی نتوانسته بود اشکال را رفع کند بنابراین....

ادامه مطلب...




برچسب ها : داستان  ,
      

شنبه 92/11/5

حکایت ملانصرالدین و دانشمند

حکایت ملانصرالدین و دانشمند

روزی دانشمندی به شهر ملانصرالدین وارد می‌شود و می‌خواهد با دانشمند آن شهرگفتگویی داشته باشد. مردم، چون کسی را نداشتند، او را نزد ملانصرالدین می‌برند. آندو روبروی هم می‌نشینند و مردم هم گرد آنها حلقه می‌زنند. آن دانشمند دایره‌ای روی زمین می‌کشد.

ادامه مطلب...




برچسب ها : داستان  ,
      

پنج شنبه 92/11/3

اشتباهی که باعث تفاهم می شود!

اشتباهی که باعث تفاهم می شود!


مرد از راه می رسه ناراحت و عبوس


زن : چی شده؟
مرد : هیچی ( و در دل از خدا می خواد که زنش بی خیال شه و بره پی کارش)

زن حرف مرد رو باور نمی کنه : یه چیزیت هست.بگو!
مرد برای اینکه اثبات کنه راست می گه لبخند می زنه
ادامه مطلب...




برچسب ها : داستان  ,
      

دوشنبه 92/10/30

داستان زیبای مرد و مرگ!

داستان زیبای مرد و مرگ!
 

یه بنده خدا نشسته بود داشت تلویزیون میدید که یهو مرگ اومد پیشش ...

مرگ گفت : الان نوبت توئه که ببرمت ...

طرف یه کم آشفته شد و گفت : داداش اگه راه داره بیخیال ما بشو بذار واسه بعد ...

مرگ : نه اصلا راه نداره. همه چی طبق برنامست. طبق لیست من الان نوبت توئه ...

ادامه مطلب...




برچسب ها : داستان  ,
      

یکشنبه 92/10/22

خداوند اقیانوسی است که در آن هستید!!

خداوند اقیانوسی است که در آن هستید!!

یک ماهی اقیانوس پرسید، "مرا ببخش، تو از من مسن تر هستی، پس می توانی به من بگویی: کجا می‌توانم آن چیزی را که اقیانوس نام دارد پیدا کنم؟
ماهی مسن تر پاسخ داد، "اقیانوس چیزی است که تو اکنون در آن هستی."

ماهی ناامید شده گفت، "آه؛ این است؟ ولی این آب است. آنچه من می‌جویم اقیانوس است." و او شناکنان دور شد تا جایی دیگر را بگردد.
ادامه مطلب...




برچسب ها : داستان  ,
      

پنج شنبه 92/10/19

یادته پدرت ما رو غافلگیر کرد و ازدواج کردیم؟!

یادته پدرت ما رو غافلگیر کرد و  ازدواج کردیم؟!

زن نصف شب از خواب بیدار شد و دید که شوهرش در رختخواب نیست و به دنبال او گشت... ادامه مطلب...




برچسب ها : داستان  ,
      

چهارشنبه 92/10/18

لباس زیبای دروغ!!

لباس زیبای دروغ!!

روزی دروغ به حقیقت گفت: مــــیل داری باهم به دریـــا برویم و شنـــا کنیم، حقیقــت ساده لــوح پذیرفت و گول خورد.

آن دو با هم به کنار ساحل رفتند، وقتی به ساحل رسیدند حقیقت لباسهایش را در آورد.

دروغ حیلــــه گـــر لباسهای او راپوشید و رفت.

از آن روز همیشه حقیقت عــــریان و زشت است، اما دروغ در لبــــــاس حقیقت با ظاهری آراسته نمایان می شود





برچسب ها : داستان  ,
      

چهارشنبه 92/10/18

خدایا هر چی تو میخوای

خدایا هر چی تو میخوای

یه روز حضرت موسی به خداوند متعال عرض کرد: من دلم میخواد یکی از اون بندگان خوبت رو ببینم. خطاب اومد: برو تو صحرا. اونجا مردی هست داره کشاورزی میکنه. او از خوبان درگاه ماست.

حضرت اومد دید یه مردی هست داره بیل میزنه و کار میکنه. حضرت تعجب کرد که او چطور به درجه ای رسیده که خداوند میفرماید از خوبان ماست...

ادامه مطلب...




برچسب ها : داستان  ,
      
<      1   2   3      >